مثلا به عنوان پیام بازرگانی با چشمان قلبی بهت بگن اون عکسه بود که اون روز اون شرایط اونجوری بود و اینها. اونو برام ارسال کن! بعد عکس العمل تو چی میتونه باشه؟
سکوت معنادار سیروس درباره جدایی از استقلالحقیقتا پسرها هم آدم هستند و دارای احساس هستند و میتوانند برای ازدواج یا رفاقت یا شراکت کاری و اداری معیارها و ملاکهایی داشته باشند. اینکه یک جوان 22 ساله مثل من در آن سالها، با یک جوان سی ساله در این سالها ملاکهای متفاوتی داره هم طبیعی است. مثلا در آن سالها بی خیال که ملاکهای ما چه بودند! اما حقیقتا کاش دوتا پسر در راه رضای خدا به این سوال جواب میدادند که اگر قرار بود با دختری ازدواج کنید که همه جوره خوبه و هیچ مشکلی در خودش وجود نداره، اما دارای یک خواهر و برادر سندرم داونی هست که در سنین بالا هم نیاز به پوشک و کهنه دارند، آیا این مساله براتون مهمه؟ راستی اگر پسری بودی در این شرایط، هیچ به این فکر میکردی که فردا روزی که بچه دار شدی، دایی و خالهی بچه ات اگر سندرم داون داشته باشند چی میشه؟ یا حتی اینکه ممکنه بچهی خودت هم طبق قاعده "حلال زاده به داییش میره"، سندرم داونی از آب دربیاد؟ قسمت دوم سوال که یقینا خیلی مهمه، اما قسمت اولش بیشتر مد نظرمه. آیا برات مهمه که بستگان درجه دوم بچه ات، منگل باشند؟ برات مهمه این قضیه یا نه؟
در باب ازدواج - فی مباحث شکست منطقی در خودت باش یالقوز!یکی از وبلاگ نویسان عزیز گفته بود که هیچ جملهای مثل "دوستت دارم" نمیتونه گند بزنه به یک رابطه. حقیقتا باید با آب طلا نوشت این جمله رو.
در باب ازدباج - فی مباحث معیارها و ملاک های ثانویه!سرما خوردم خفیف... مغز سرم مال خودم نیست! انگار پختنش...
184عه (مثل اینکه عنوانش باید باشه این من هستم)دو تا سگ کوتوله تو ساختمون هستن، چندباری موقع ناهار دعوتشون کرده بودم! دیگه ول کن ماجرا نیستن. از در اومدم انگار باباشون رو دیدن دور از جون! بلانسبت شوما! اینقدر پیچیدن به پر و پام و دم تکون میدادن و میخواستن از سر و کولم بالا برن که مجبورم کردن سرشون داد بزنم!هااا عنوان این پست باید میشد نو اعصاب 5. من همیشه میدیدم ملت تهران نشین، سگهای کوتوله دارن و درک نمیکردم که چرا و یعنی چی انسانها به جای داشتن بچه میرن سراغ سگ یا توامان هم سگ هم بچه؟ بعد خودم با این کوتولهها به این نتیجه رسیدم که اینها اینقدر به ادم حس زندگی و نشاط میدن که هیچ لیانایی نمیده!! با عرض معذرت از این قیاس! |
+ من معمولا متعصابه تر برخورد میکردم در این موارد...
امشب واقعا خاطره انگیز شد. خوش گذشت در جمع نوامیس (خویشک و خوارزا)... اینجا بودن که بهم میگفتن تو آدم مرموزی هستی! حس میکنیم یه خبرایی هست و به ما نمیگی! ( این بحث مسخره و عالمگیر رابطه و ضابطه) منم میگفتم آدم سادهای هستم و همه چیزم روئه! با تعجب میگفتن تو ساده ای؟! تو ساده ای؟ ...چیزایی که در مورد من گفتن تا حد بسیار بالایی حقیقت داره و خودم هم معترفم بهشون. شمام اگه دوست داشتید با شناخت کمیکه نسبت به من دارید؛ بگید به نظرتون چند درصد این چیزهایی که گفتن با شخصیتی که از من سراغ دارید تطابق داره؟ البته که توی دنیای مجازی، حتی اگر با یه آدم ده سال هم آشنا باشی بازم به شناختش دست نخواهی یافت... القصه...به جای اسم نوامیس، از عدد سنشون استفاده میکنم.
صعود مقتدرانه "زهرا رجبی" به مرحله حذفی رقابتهای دارت مجازی قهرمانی جهانشب خوبی بود امشب با اینکه عواطف من هنوز گیره جایی که خودمم نمیدونم کجاست دقیقن. ولی در گوشی بگم که امروز هم گذشت و رفت پی کارش!
فی الباب فضایل و رذایل اخلاقی شیخنا الدایی...تهران تهران تهران. من دیگه با گرگای بیابونی دمخور شدم، بوی پرفیومهای خارجکی که میخوره به دماغم احساس غریبگی میکنم...
فی الباب فضایل و رذایل اخلاقی شیخنا الدایی...تعداد صفحات : 0